مبين مبين 13 سالگیت مبارک

پسرم شکوفه بهاری، دخترم شکوفه ی صورتی

بازی و اندیشه

بسم الله الرحمن الرحیم شیرین تر از جـــــــــــــــــــــــانم ؛ مبین! رفتیم بازی و اندیشه.... استقبال کردی باهوش ترین دنیای من! کتاب ها را ورق میزدی و اسباب بازی ها را برمیداشتی.... فقط صدای تو بود و ذوق و شوق من و بابا... ماما ؛ نی نی...ماما، توپه...ماما دوف دوف(تفنگ)...ماما ایـــــــن...بده...نــــــــــــه!...جی جی...پتکو پتکو.. من فدای تو که نمیدونستی کدوم رو برداری و برای کدوم داد بزنی!!! یک ساعتی بودیم و با کمک فروشنده یه سری وسایل اموزشی خریدیم برات... برج هوش...بار اول پنج تای اول رو درست چیدی جلوی فروشنده نزدیک بود قورتت بده...دفعه های بعد یا اولیا رو درست میچینی یا اخری ها رو بعضی وقتا هم از وسط درست میچینی و ...
5 شهريور 1391

نرم تر از ابریشم...به سراغت آمدیم!

سهراب؛ ســــــلام به سراغت آمدیم.... با پسرم؛ همان که سرشتش پاک تر از پاک چو آب! وجودش سبز تر از سبز چون بهار! روحش نرم تر از  ابریشم است! و چه زیبا به خانـــــــــــه ات....به شیشه ی تنهایی ات....نگاه میکرد....متفکر. گفتمش....پسر...این سهراب است... حرفهایش عجیب به دل مینشیند.....دقیق نگاه میکند... و چه زیبا میگوید: زندگي رسم خوشايندي است . … زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ، پرشي دارد اندازه عشق .   و تو برای ما همان عشقی نفسم ! مشهد اردهال.....کربلای ایران بیاد دوستان بودیم! شکر مهربان ...
1 شهريور 1391